گروه فرهنگی مشرق- با وجود اینکه در همه سال های پس از انقلاب صدا و سیمای جمهوری اسلامی یا به تعبیر امروزی تر آن رسانه ملی، به عنوان یک تاثیر گذار ترین رسانه ایران و پر نفوذ ترین رسانه شناخته شده است و علی رغم همه تاکیدات رهبران انقلاب اسلامی بر حساسیت این رسانه،هنوز که هنوز است یک جریان انتقادی بر آمده از انقلاب در میان دیگر رسانه ها وجود ندارد تا این رسانه را آنچنان که باید با معیار های انقلاب اسلامی به محک نقد بیازماید.

پایگاه خبری مشرق از ابتدای آغاز به کار خود در زمینه فرهنگی نشان داده است که جایگاه استراتژیک رسانه ملی را به درستی تشخیص داده است و از همین منظر انتشار مطالب انتقادی درباره برنامه سازی صدا و سیما را در اولویت کاری خود قرار داده است. با همین رویکرد است که گروه فرهنگی این رسانه انتشار مطالبی نظری و در عین حال مصداقی درباره تعریف تئوریک نقد صدا و سیما از منظر انقلاب اسلامی را آغاز کرده و به حول وقوه الهی ادامه خواهد داد تا این شیوه از نقد صدا و سیما در میان رسانه هایی که دغدغه تحقق آرمان های انقلاب را دارند،عمومیت پیدا کند.

آنچه در ادامه خواهید خواهند قسمت اول از گفت و گویی است که در آن وحید جلیلی  مدیر دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی، به تبیین نقد رسانه ملی از دیدگاه انقلاب می پردازد. پرسشهای گفت و گو کنند جهت احتراز از اطاله کلام حذف شده اند. به امید روزی که شاهد صدا و سیمایی برازنده انقلاب اسلامی و آرمان های بلند بنیانگذار آن باشیم.

مشرق: صدا و سیما به عنوان یکی از پر مخاطب ترین رسانه های جمعی در ایران، نیازمند نقد مستمر است؛ در غیر این صورت به هر سمتی ممکن است منحرف شود؛ اما متاسفانه جریان نقد جدی و منسجم در باره این رسانه هنوز آنچنان که باید راه نیفتاده است. البته یک مدل نقد وجود دارد که خود صدا و سیما به آن نقد می گوید و در حقیقت تبیین است که آن هم به صورت موضعی در باره برخی سریال های بحث برانگیز در چند مورد خاص انجام شد. چند نفر از عوامل سریال ها دعوت می شدند و یکی دو نفری هم بودند که می آمدند و پیام های آن سریال را تبیین می کردند.در چنین شرایطی اگر بخواهیم مبانی را برای نقد صدا و سیما تعریف کنیم که بتوان آن را به عنوان الگوی نقد از دیدگاه جبهه فرهنگ و هنر انقلاب اسلامی ارائه داد، این مبانی چه می تواند باشد و چه اولیاتی دارد؟

جلیلی:براي نقد و ارزيابي صدا و سيما نياز داريم تا چند چيز را در نظر داشته باشيم. اول امکانات  و فرصت های صدا و سيما، دوم ماموريت هاي اين سازمان و سوم محدوديت هاي اين رسانه.

متاسفانه اين بحث درباره صدا و سيما دقيقا وارونه شده است؛ يعني، بيش از اينکه درباره فرصت ها، امکانات و ماموريت هاي صدا و سيما صحبت شده باشد درباره محدوديتهايش سخن گفته شده است.شما مديران رسانه ملي را نگاه کنيد عمدتا وقتي که حرف مي زنند درباره محدوديت هايشان سخن مي‌گويند نه درباره ماموريت ها و نه درباره فرصت ها بعلاوه گروهی از روشنفکران و غرب زده ها که برای تثبیت  و تعمیق انفعال مدیران   از همین زاویه وارد نقد می شوند.
تا چنين وضعي وجود دارد بعيد است ما به درک درستي از صورت مساله رسانه ملي برسيم تا چه رسد به اينکه بخواهيم اين مساله را حل کنيم.و ابتدا  بايد فضاي نقد صدا و سيما ساماني پيدا کند و از اين بي قوارگي در بيايد.
فکر مي کنم اگر ما در بعد فرصت هاي صدا وسيما نگاه دقيق تري بيندازيم باقي مشکلات به راحتي حل خواهد شد.چون محدوديت ها يک چيز نسبي است. محدوديت با امکانات نسبت دارد.به نظرم مهم ترين مشکل امروز صدا وسيما نشناختن امکانات و فرصت هايش است.

سال گذشته يادداشتي در مجله راه نوشتم با عنوان "دشمن شناسان دوست فراموش ؛مروري بر يک خطاي استراتژيک در جنگ نرم"،آنجا گفتم که مهم ترين مشکل دستگاه مديريت فرهنگي جمهوري اسلامي،اين است که به جاي اينکه فرصت محور باشد تهديد محور است.طي يک سال گذشته هم عمده تاکيد اين بوده که بايد از تهديد محوري سياست هاي فرهنگي مان در حوزه هاي مختلف از جمله هنر، رسانه و ... متمايل به فرصت محوري شود. اين رفتن به سمت فرصت محوري چه موقع رخ مي دهد؟ زماني که آن مدير فرهنگي توانايي و اراده  شناخت فرصت هايش را داشته باشد.
مشرق: این فرصت نشناسی که می گویید ریشه اش در کجاست، این طور که نمی‌شود که مدیران یک سازمانی مانند صدا و سیما بی‌دلیل نسبت به فرصت ها بی تفاوت باشند!
 
جلیلی: اينجا بايد يک بحثي را طرح کنيم که چه کسي فرصت شناس مي شود؟ بايد گفت که ارتباطي وجود دارد بين فرصت شناسي و آرمانگرايي و از آن سمت نسبتي وجود دارد بين تهديد محوري و محافظه کاري.
محافظه کارها تهديد محورند و آرمانگرا ها فرصت محور و مي خواهم نتيجه بگيرم که اگر صدا و سيماي جمهوري اسلامي امروز فرصت محور نيست اين صرفا يک بحث تکنيکي نيست و حتي مي خواهم بگويم که يک بحث استراتژيک هم نيست بلکه اين بحثي رويکردي و حتي به يک معنا ايدئولوژيک است.
 
مشرق: بگذارید از زاویه دیگری هم به این ماجرا بپردازیم، یعنی منظور مدیریت صدا و سیما است. صدا و سیما را "رسانه ملی" می‌خوانند، اول اینکه تا چه میزان این لقب با مسما است، سوال دوم اینکه با توجه به اینکه حضرت امام(ره) صدا و سیما را "دانشگاه عمومی" معرفی می‌کردند، تا چه اندازه این دو با هم قابل جمع و هماهنگ هستند؟
 
جلیلی: واژه "رسانه ملی" در مقام تعريف اصطلاح خوبي است؛به خاطر اينکه علي رغم همه پيشرفت هايي که در رسانه هاي ديگر اتفاق افتاده است، اين رسانه کماکان فراگيرترين رسانه ايران است يعني؛ ايراني ها بيش از هر رسانه ي ديگري به صدا  و سیما دسترسي دارند.البته اين فاصله در حال کم شدن است اما کماکان تلويزيون رسانه اي بي رقيب است.
اما آیا می شود میان رسانه ملی و دانشگاه عمومی که حضرت امام(ره) آن را وضع کردند ارتباطی برقرار کرد باید گفت؛از لحاظ عمومي بودن مي شود اين ارتباط را برقرار کرد، اما از لحاظ دانشگاه بودن،"هذا اول الکلام"!
رهبر انقلاب در جمع مديران صدا و سيما مي‌فرمايند:" امام که فرمودند دانشگاه، در دانشگاه چيزي تدريس مي‌شود،در اين دانشگاه چه چيزي مي خواهد تدريس شود،آنچه که در اين دانشگاه تدريس مي شود عبارت است پيام ها،  پايه ها، مفاهيم و درسهاي اسلام ناب و اسلام انقلابي."
از جهت محتوايي رهبري انقلاب چنين تعريفي را براي رسانه ملي قايل است. مي گويد برداشت ما از صدا و سيما اين است که اين رسانه را محلي براي انتقال مفاهیم اسلام انقلابي بدانيد. با اين نگاه ديگر کار بيخ پيدا مي کند.
در اين فضاي موجود اگر بتوانيم به يک چارچوب نظري برسيم که بر اساس آن بشود صدا و سيما را نقد کرد و چنين چارچوبي را ارائه دهيم، تمام مباحث ذيل اين چارچوب به جواب خواهد رسيد.
 
مشرق:به هر حال در حال حاضر هم صدا و سیما نقد می‌شود، البته رویکرد نقدهای موجود بیشتر نقد تکنیکی است که گاهی اوقات البته خیلی هم تند هستند، اما آنچه که شما می‌گویید و از تعریف "رسانه ملی" و" دانشگاه عمومی" استخراج کردید از جنس دیگری است؛ در مورد جنس این نوع از روش نقد صحبت کنید و ارتباط آن را با نقد مدیریت رسانه ملی توضیح دهید!
 
جلیلی: اگر ما مشکل صدا و سيما و بسياري ديگر از نهادهاي فرهنگي را به مشکلات تکنيکي تقليل دهيم  به جايي نخواهيم رسيد؛ بايد ريشه يابي شود، که البته اگر اين طور نگاه کنيم آن مسايل تکنيکي را  هم بهتر مي شود نقد کرد.
شما اگر به اسلام انقلابي اعتقاد داشته باشيدآنچنان که در کلام رهبر انقلاب آمده است،اسلام انقلابي يک رويکرد آرمانگرايانه در حيات شما ايجاد مي کند،آرمانگراها به دنبال انجام تکليف خودشان هستند. آرمانگرايي يعني مسووليت شناسي،يعني احساس مسووليت براي تحقق امور برتر. بلافاصله بعد از آرمانگرايي ما به تکليف شناسي مي رسيم و "تکليف" هم با "وسع" که در ادبيات قرآني ما وجود دارد پهلو به پهلو است. مي فرمايد:"لايکلف الله نفسا الا وسعها" که من مي گفتم که اين آيه تکليف در قرآن براي ما تبديل شده است به "آيه رفع تکليف"!،در حالي که اين آيه مي فرمايد اي کساني که ما تکاليفي را برعهده تان گذاشته ايم؛ متوجه باشيد که اين تکاليف به خاطر چه وسع ها چه فرصت ها و چه توانايي هايي است که ما در اختيار شما قرار داده ایم  .
کسي که معتقد به اسلام انقلابي باشد، از محافظه کاري خارج مي شود. از آنچه که هست فاصله مي گيرد و مي رود به سمت به دست آوردن آنچه که بايد باشد.در صدا و سيماي ما اين گونه نيست؛ يعني نگاه محافظه کارانه است و محافظه کاري فقط زماني تحرک پيدا مي کند که تهديد حاد  شود.
در کار رسانه اي وقتي مبناي ايدئولوژيک شما محافظه کاري باشد،استراتژي محافظه کاران اين چنيني، استراتژي است که ما از آن به استراتژي غربال تعبير مي کنيم.
 
مشرق: این استراتراتژی غربال یعنی چه؟
 
جلیلی:  استراتژی غربال يعني شما صرفا يک سري معيار هاي سلبي براي مديريت داريد؛مي گويند آقاي مدير ما شما را در اينجا منصوب کرديم که فلان برنامه پخش "نشود"،فلان پيام داده "نشود"؛ واقعيت اين است که عمده مديران رسانه ملي اصلا مدير نيستند، فقط سانسور چي هستند؛ کنترل چي هستند، آنها را در اين محل قرار داده اند که تنها کنترل کنند.البته کار آساني است، يک فردي که توانايي کارهاي فرهنگي و ذوق رسانه اي ندارد؛ مي تواند در اين پست قرار بگيرد و مراقب باشد که صحنه هاي جنسي و یا حرف هاي تند سياسي پخش نشود.
استراتژي غربال، خصوصا وقتي به استراتژي اصلي صدا و سيماي جمهوري اسلامي تبديل مي شود، مشکلات مهمي را با خود به همراه مي آورد. مشکل اصلي اين استراتژي اين است که وقتي از غربال زياد استفاده مي کنيد به مرور سوراخ هاي آن گشاد مي شود و ديگر به عنوان غربال هم عمل نمي کند. يعني کسي را که شما به عنوان کنترلچي قرار مي دهي، از حراست فلان جا مي آوري و مديریت  گروه يا فلان مديريت را به او مي دهي، اين روز اول معيارهايش در مورد حجاب و ... خيلي دقيق است، ولي به مرور اين چيزها برايش عادي مي شود.اين چيزي است که کاملا در صدا و سيما مشهود است؛ چه در بحث هاي اخلاقي و حتي در مباحث سياسي اين اتفاق مي افتد.
پس شما اگر بخواهي اين وضعيت را حفظ کني يا حتي ثابت نگه داري، مجبوريد همين مديران را عوض کني، افراد تازه کار را به کار بگيري،آدمهايي که هنوز غيرتشان کمرنگ نشده، و آدم هايي را وارد صدا و سيما کنيد که انديشه هاي ايجابي و ابتکار عمل کمتري دارند،ولي دوباره اين مديران در مواجهه با آدم هايي که کارشان توليد آثار فرهنگي، هنري و رسانه اي است روز به روز منفعل تر مي شوند.هر قدر که فرد پياده تر باشد وقتي وارد اين فضا مي شود، ممکن است در ابتدا خيلي هم تند باشد اما به مرور زمان منفعل و منفعل تر مي شود.
 
مشرق: با این وصف باید بگوییم که مدیران چون منفعل هستند زود استحاله می شوند.
 
جلیلی: همين امروز شبکه جام جم داشت  یک مجري را نشان مي داد که اين آقا از مجريان شبکه قرآن بود، از آن قيافه هاي الهي قلبي محجوب و از آنهايي که هر کسي آنها را مي بيند مي گويند اين ديشب نماز شبش تا صبح ادامه داشته،کارش به جايي رسيده بود که فکر مي کنم ابرويش را هم برداشته بود. يعني صورتش را که کاملا بند انداخته بود، اين آقا از همان مجرياني بود که جلوي دوربين براي امام زمان(عج) دکلمه هاي سوزناک مي خواندند.
از اين نمونه ها زياد داريم. يعني  گاه  حتی شبکه قرآن و برنامه هاي  به اصطلاح مذهبي صدا و سيما کانالي است براي ورود افراد رياکار و بي مايه به صدا و سيما.
  مديران چون جلوي دوربين نيستند، به وضوح و شفافيت استحاله شان ديده نمي شود؛ ولي از طريق آثارشان کاملا مشخص است.
وقتي مبناي ايدئولوژيک شما براي رسانه ملي از اسلام انقلابي فاصله مي گيرد اين تبعات را خواهد داشت.
  مي خواهم بگويم که اين انفعال در اصل يک انفعال فکري است و بعد تبديل مي شود به يک انفعال در مديريت و ... .
به عبارت دقيقتر کسي که فعال نباشد، قطعا منفعل خواهد شد؛ يعني کسي که حرف براي گفتن نداشته باشد، ابتکار عمل نخواهد داشت ومنفعل خواهد بود.

این روزها طيفي از سلطنت طلبها گرفته تا حزب اللهي ها در حال انتقاد از صدا و سيما هستند، بايد معلوم شود که بر اساس چه الگوي ايده آلي و چه الگوي مطلوبي در حال انتقاد از صدا و سيما هستيم. صرف نقد که ارزشمند نيست. اگر مباني روشن نباشد گاهي اوقات مي بينيم که با افراد ديگري همسو شده ايم.
 
  مشرق: پس در چنین شرایطی چه طیفی بر موج برنامه سازی سوار می‌شود؟
 
جلیلی: در اين شرايط مديريت انفعالي هر کسي که بتواند در رسانه تحت ضوابط مديريت کار کند آنتن دست او است. تعبيري را چند وقت پيش به کار بردم که در اينجا کمک مي کند؛"رسانه تحت ضابطه يا رسانه رو به آرمان".مشکلي که ما الان داريم اين است که ما رسانه رو به آرمان نداريم، ما رسانه تحت ضابطه داريم.درباره ضوابط هم گفتم که وقتي از استراتژي غربال زياد استفاده کنيم سوراخ هاي غربال گشاد مي شود و ديگر جوابگو نيست، ضوابط رنگ مي پردازد و گاف هايي که داده مي شود باعث مي شود که در ضوابط بازنگري شود، معيارهاي سخت تري حاکم شود، اما بعد از مدتي ديگر اين معيار ها هم جواب نمي دهد.
به نظر من صدا و سيماي جمهوري اسلامي از نظر مديريتي به ساده ترين و سهل ترين شکل خودش در حال اداره است که همان "رسانه تحت ضابطه" است. در اين نوع مديريت رسانه ؛يک سري ضوابط اعلام مي شود و آنگاه هرکسي که بتواند با اين ضوابط کنار بيايد و يا هر کسي که بتواند به روشي به مديران صدا و سيما بقبولاند که من با ضابطه شما کنار آمده ام به راحتي مي تواند با اين سيستم کار کند.
 
  مشرق:با چنین مدیران منفعل و نظام مدیریت تحت ضابطه که می گویید چه سرنوشتی برای تولید و سیاستگذاری آن متصور است، بهتر بگوییم؛ چنین مدیران و چنین مدیریتی چگونه تولید را مدیریت می‌کنند؟
 
جلیلی: اما در بحث توليد برنامه بايد توجه داشته باشيم که رسانه ملي يک گاهنامه نيست که هر زمان بخواهد برنامه پخش کند و هر زمان که نخواست برنامه هايش را متوقف کند.بالاخره مديران اين رسانه روز به روز کميت را زياد کرده اند و بنابراين بايد روزانه صدها بلکه هزاران ساعت برنامه راديويي و تلويزيوني بر روي آنتن فرستاده شود؛ اگر در چنين وضعيتي تفکر جوشاني براي توليد نداشته باشيم کم مي آوريم. در نظر بگيريد که آنتن را پر کردن نياز به چه ميزان سوژه است. اما نکته در اين است که رسيدن به سوژه براي اين همه آنتن صرفا با يک نگاه ژورناليستي ممکن نيست.شما بايد رويکردهايي داشته باشيد که اين ها براي شما سوژه توليد کنند و بتواند هر چيزي را براي شما به سوژه تبديل کند.
به طور مثال شبکه هاي ضد انقلاب رويکرد اصلي برنامه سازي شان را بر اين اساس قرار داده اند که مانند مگس روي زخم مي نشينند.اين رويکرد از اين قرار است که هر چه انقلاب و نظام جمهوري اسلامي دست آورد دارد را انکار کنند به هر شکل ممکن؛ اين يک رويکرد است.شما اگر چنين رويکردي داشته باشيد شبانه روز پر از خبر خواهد بود؛ يک حادثه رخ مي دهد تبديل به خبری مي شود که مي شود از طریق آن به نظام حمله کرد. بنابراين چون حرف براي گفتن وجود دارد بهانه گفتن آن حرف از طريق خبر پيدا مي شود.
ولي مديران رسانه ملي چون آن رويکرد ايجابي را ندارند؛ به خاطر اينکه حرفي براي گفتن هم ندارند قاعدتا بهانه اي هم براي گفتن آن حرف هاي نداشته هم پيدا نمي کنند. از آن سو کلي آنتن ايجاد شده که بايد اين آنتن ها پر شود پس چنين وضعيتي باعث مي شود که رسانه ملي درها  را باز بگذارد و اعلام کند که هرکسي حرف خنثا و بی  بو  و خاصیتی  براي گفتن دارد که  می تواند خوراک رسانه تحت ضابطه  را  تامین کند  ؛ بیاید.
و حزب اللهی ها  پیشاپیش خط می خورند  ؛چون معلوم است از کسی که از خودشان حزب اللهی تر نباشد خط نمی گیرند و ضوابط آدمهای بی آرمان  و محافظه کار   یا  استحاله شده را نمی توانند  بپذیرند و می بینند که بخش مهمی از سازمان به خاطر غرق شدن در محافظه کاری و آرمان گریزی اجازه انقلابی شدن و مردمی شدن برنامه ها  را نخواهد داد.
اينجا يک بحث تئوريک مهمي پيش مي آيد؛ رسانه يک مجموعه است و مدير رسانه مهم ترين کارش پخش کردن ضرايب است.اما  در صدا وسيماي ما چيزي به اسم سردبيري  یا مدیریت رسانه  بما هو رسانه وجود ندارد چرا که نگاه مجموعه اي به رسانه ملي نمي شود.



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:




برچسب ها :